واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۶۳۶

۱

ای که از سودای گنج سیم و زر دیوانه‌ای

هست گنج عبرتی در کنج هر ویرانه‌ای

۲

رزق را آرام جز در کام روزی‌خوار نیست

رو به سوراخ دهن، موری بود هر دانه‌ای

۳

در جهان کج‌نهاد از راستی نبود نشان

غیر حرفی راست، گاهی، آن هم از دیوانه‌ای

۴

ریخت چون دندان، شود پیچیده تقریر کلام

هست دندان در دهن، زلف سخن را شانه‌ای

۵

نیست از جوشیدن خلق جهان با یکدگر

در میان جز جوش طفلان بر سر دیوانه‌ای

۶

آشنارویی ندیدم در جهان واعظ، مگر

گاه حرف آشنایی، آن هم از بیگانه‌ای

تصاویر و صوت

نظرات