
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۸۱
۱
سرکرد وصف خوبی رویت، زبان ما
بگرفت خوبی تو، سخن از دهان ما
۲
گر پادشاهی همه عالم بما دهند
غیر از غم تو هیچ نباشد از آن ما
۳
چون ایمن از حمایت گردون شود کسی؟
تیغ سپرنماست فلک بهر جان ما
۴
زینسان که ما زدیم بلب مهر خامشی
دشمن چگونه ساخت سخن از زبان ما؟
۵
ایمن بود ز تفرقه، گنج از نهفتگی
گردیده بی نشانی ما، پاسبان ما
۶
یکسو غم لباس و، دگر سوی فکر نان
سرداده زندگی چه بلاها بجان ما؟
۷
واعظ مصاف ما چو به تیغ شکستگی است
هرگز نکرده پشت به دشمن کمان ما
نظرات