
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۸۳
۱
خاکساری شده سرمایه آسودن ما
صندل دردسر ماست همین سودن ما
۲
قدر ما تشنه کاهیدن خویش است، بگو
خاکساری نکند سعی در افزودن ما
۳
ننشستیم دمی از تک و پو بهر معاش
نشود همچو نفس فرصت آسودن ما
۴
مردم از حسرت گنجی، که ز بس گمنامی
غم دنیا نشود باخبر از بودن ما
۵
چرخ قوال و، قد ما هست دفش
سنج آن دست ز افسوس بهم سودن ما
۶
طلبد عذر سیه رویی فردا واعظ
چهره امروز بخون جگر اندودن ما
نظرات