
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۹۳
۱
ای بار داده کعبه کویت به راهها
گستاخ بارگاه قبول تو آهها
۲
بر دامن امید تو، دست دعا دراز
بر آستان عفو تو روی گناهها
۳
رگها که در تن است، حقیقتشناس را
باشد به سوی معرفتت شاهراهها
۴
هر سر ز پای کوبی شور تو بقعهای
دلها ز های و هوی غمت خانقاهها
۵
در سینههاست، هر نفسی، ذکر ارهای
در دیدههاست، سبحه ذکرت نگاهها
۶
هر نالهای ز لشکر درد تو رایتی است
دلهاست از ستون غمت بارگاهها
۷
عشق از دل دو نیم، سوار دو اسبه است
غمها به حفظ کشور یادت سپاهها
۸
از یک نسیم حکم تو در بحر روزگار
چون موج گشتهاند روان سال و ماهها
۹
رهرو به کجا به کعبه کوی تو پی برد؟
کآواره گشتهاند، درین دشت راهها
۱۰
واعظ اگر چه برده ز حد معصیت، ولی
دارد ز عفو و بخشش و لطفت پناهها
نظرات