
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۹۵
۱
تخته آیینه مهر تواند این سینهها
زیر مشتی قطعه عکس خطت، آیینهها
۲
نیست ابنای زمان را بهرهای از دلخوشی
زنده در گورند دلها از غبار کینهها
۳
شادکامیهای دنیا نیست هرگز بیملال
شنبهای دارند از دنبال این آدینهها
۴
بدتر از عیب کسان گفتن نباشد هیچ عیب
چون نگه بر روی مردم میکنند آیینهها؟
۵
جز به فقر و خاکساری، سربلندی کس نیافت
نیست راهی قصر عزت را به جز این زینهها
۶
بود وقتی زینت مردان قبای پینهدار
کشته بر تن لکه پیسی کنون این پینهها
۷
سده دلسختیم، زین چرب و شیرینها گداخت
ای خوشا نان جوین فقر و، آن کشکینهها
۸
آشنایان را به هم هرگز نمیچسبد دو دل
از میان تا برنخیزد غبار کینهها
۹
پند اگر از مردم دیرینه میباید شنید
بود واعظ در جوانی نیز از دیرینهها
تصاویر و صوت

نظرات