واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۹۷

۱

به پیری آنچنان گردیده‌ام از ناتوانی‌ها

که نتوانم گشودن چشم حسرت بر جوانی‌ها

۲

گداز آتش هجران او جایی که زور آرد

توان بر طالع خود تکیه کرد از ناتوانی‌ها

۳

ز بار غم چه پروا؟ لیک یار آید چو در گفتن

از آن ترسم که از جا درنیایم از گرانی‌ها

۴

اگر خورشید رخسار تو در پیش نظر باشد

چو ماه نو ز پیری می‌روم سوی جوانی‌ها

۵

دل خود را به فریاد خموشی می‌کنم خالی

بر یاری که می‌داند زبان بی‌زبانی‌ها

۶

دگر امروز از فیض نگاه گرم مه‌رویان

زبان واعظ ما می‌کند آتشفشانی‌ها

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۱۲۲

نظرات