واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۹۹

۱

اوراق روز و شب همه طی شد به صد شتاب

حرفی نخواهد چشم شعورت ازین کتاب

۲

برعارضت نه موی سفید است هر طرف

سیلاب عمر کف بلب آورده از شتاب

۳

از دست رفت عمر و، نشد فکر توشه یی

دردا که بار خویش نبستی به این طناب

۴

دیگر درین مقام، مجال درنگ نیست

کز پشت حلقه عمر تو شد پای در رکاب

۵

زان گشته پای سست، که در خانه جهان

چندان نشسته ایم که رفته است پا به خواب

۶

نزدیک گشته است ترا روز مرگ از آن

جسم ترا ز رعشه پیری است اضطراب

۷

دور شباب رفت و، نسودی رخی به خاک

واعظ نماز کن که فرو رفت آفتاب

تصاویر و صوت

نظرات