
وحدت کرمانشاهی
شمارهٔ ۱۴
۱
ز دست عقل به رنجم بیار جام شراب
بنای عقل مگر گردد از شراب خراب
۲
برو به کوی خرابات و میپرستی کن
که این کلید نجات است و آن طریق صواب
۳
لطیفههای نهانی رسد به گوش دلم
ز صوت بربط و آهنگ چنگ و بانگ رباب
۴
به یک تجلی حسن ازل ز بحر وجود
شد آشکار هزاران هزار شکل حباب
۵
جهان و هرچه در او هست پیش اهل نظر
نظیر خواب و خیال است عکس ظل تراب
۶
عجب مدار که شب تا به صبح بیدارم
عجب بود که در آید به چشم عاشق خواب
۷
قرار و صبر ز عاشق مجو که نتواند
به حکم عقل محال است جمع آتش و آب
۸
بیا و این من و ما را تو از میان بردار
که غیر این من و ما نیست در میانه حجاب
۹
نبوده بی می و معشوق سالها وحدت
به دور لاله و گل روزگار عهد شباب
تصاویر و صوت


نظرات
یزدانپناه عسکری