
وحدت کرمانشاهی
شمارهٔ ۱۵
۱
عشق به یک سو فکند پرده چو از روی ذات
شد ز میان غیر ذات جمله فعل و صفات
۲
هر من و مایی که هست میرود اندر میان
چون که به آخر رسید سلسله ممکنات
۳
دست ز هستی بشوی تا شودت روی دوست
جلوهگر از شش جهت گرچه ندارد جهات
۴
همرهی خضر کن در ظلمات فنا
ور نه به خود کی رسی بر سر آب حیات
۵
هر که به لعل لبش خضر صفت پی برد
یافت حیات ابد رست ز رنج ممات
۶
سر به ارادت بنه در قدم رهروی
کز سخن دلکشش حل شودت مشکلات
۷
بعد چهل سال زهد وحدت پرهیزکار
ترک حرم کرد و گشت معتکف سومنات
تصاویر و صوت

نظرات