وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

شمارهٔ ۲

۱

بگوی زاهد خودبین بادپیما را

که درد باده رهانید از خودی ما را

۲

کسی که پا و سری یافت در دیار فنا

گزید خدمت رندان بی سر و پا را

۳

اگرچه نقطه ز با یافت رتبه امکان

ولی به نقطه شناسند عارفان با را

۴

مکن ملامتم از عاشقی که نتوان بست

ز دیدن رخ خورشید چشم حربا را

۵

ز کوی دوست مگر می‌رسد نسیم صبا

که پر ز نافه چین کرده کوه و صحرا را

۶

کمینه چاکری از بندگان پیر مغان

به یک اشاره کند زنده صد مسیحا را

۷

روا مدار که هر دم به یاد روی گلی

چو غنچه چاک زنم جامه شکیبا را

۸

به صد فسانه و افسون نمی‌کند بیرون

رقیب از سر مجنون هوای لیلا را

۹

پیاله گیر که رندان به نیم جو نخرند

هزار ساله طاعات زهد و تقوا را

۱۰

برو ز دست مده گر وصال می‌طلبی

فغان و ناله و فریاد و آه شب‌ها را

۱۱

کسی به کنه کلام تو پی برد وحدت

که یافت در صدف لفظ در معنا را

تصاویر و صوت

دیوان وحدت کرمانشاهی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمانشاهی - تصویر ۲۶

نظرات