وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

شمارهٔ ۲۴

۱

دوشینه سخن از خم آن زلف دوتا رفت

دل بسته او گشت و روان از بر ما رفت

۲

گویند جدایی نبود سخت ولیکن

بر ما ز فراق تو چه گویم که چه‌ها رفت

۳

طوفان تنوری که از او مانده اثرها

آن خون دلی بود که از دیده ما رفت

۴

از آمدن و رفتن دلبر عجبی نیست

از راه وفا آمد و از راه جفا رفت

۵

بودش لب لعل تو تمنا گه رفتن

چونان که سکندر ز پی آب بقا رفت

۶

تا لب بنهد بر لب بلقیس سلیمان

هدهد چو صبا بی‌خبر از او به سبا رفت

۷

زاهد سوی میخانه شو و صومعه بگذار

تا خلق نگویند که از روی ریا رفت

۸

می خوردن ما روز ازل خود بنوشتند

هان بر قلم صنع مپندار خطا رفت

۹

مجنون‌صفت ار شد به سر کوی خرابات

وحدت به گمانم که هم از راه دعا رفت

تصاویر و صوت

دیوان وحدت کرمانشاهی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمانشاهی - تصویر ۴۲

نظرات