
وحدت کرمانشاهی
شمارهٔ ۲۹
۱
بعد از این خدمت آن سرو روان خواهم کرد
خدمتش از دل و جان در دو جهان خواهم کرد
۲
پای بر تخت جم و افسر کی خواهم زد
سر فدا در قدم پیر مغان خواهم کرد
۳
گرد هر گوشه ویرانه به جان خواهم گشت
کنج دل مخزن هر گنج نهان خواهم کرد
۴
بی رخ دوست دگر خون جگر خواهم خورد
دیده را ساغر و پیمانه آن خواهم کرد
۵
سالها در ره عشق تو قدم خواهم زد
عمرها نام تو را ورد زبان خواهم کرد
۶
مهر روی تو همه جای به دل خواهم داد
غم عشق تو دگر مونس جان خواهم کرد
۷
وحدتا گفت تو را از بر خود خواهم راند
گفتمش خون دل از دیده روان خواهم کرد
تصاویر و صوت


نظرات