
وحدت کرمانشاهی
شمارهٔ ۳۰
۱
ترک من از خانه بیحجاب برآمد
ماه صفت از دل سحاب برآمد
۲
عاقبتم شد وصال دوست میسر
دیده بختم دگر ز خواب برآمد
۳
عشق ندانم چه حالت است که از وی
ساحت دریا به اضطراب برآمد
۴
لوح چو پذرفت نام عشق، دل و جان
در بر گردون به پیچ و تاب برآمد
۵
این همه شور محبت است که هر دم
بانگ نی و ناله رباب برآمد
۶
می به قدح ریخت از گلوی صراحی
صبح بخندید و آفتاب برآمد
۷
تربت منصور چون رسید به دریا
نقش انا الحق ز موج آب برآمد
۸
بحر حقیقت نمود جنبشی از خویش
موج پدید آمد و حباب برآمد
۹
شاهد مقصود وحدت از رخ زیبا
پرده برافکند و بی نقاب برآمد
تصاویر و صوت


نظرات