
وحدت کرمانشاهی
شمارهٔ ۳۳
۱
می خور که هر که می نخورد فصل نوبهار
پیوسته خون دل خورد از دست روزگار
۲
می در بهار صیقل دلهای آگه است
از دست یار خاصه به آهنگ چنگ و تار
۳
در عهد گل ز دست مده جام باده را
کاین باشد از حقیقت جمشید یادگار
۴
صحن چمن چو وادی ایمن شد ای عزیز
گل برفروخت آتش موسی ز شاخسار
۵
آموختند مستی و دیوانگی مرا
دیوانگان عاقل و مستان هوشیار
۶
از بندگی به مرتبه خواجگی رسید
هرکس که کرد بندگی دوست بندهوار
۷
وحدت بیا و بر در توفیق حلقه زن
توفیق چون رفیق شود گشت بخت یار
تصاویر و صوت



نظرات