
وحدت کرمانشاهی
شمارهٔ ۳۶
۱
هرکه آیین حقیقت نشناسد ز مجاز
در سراپرده رندان نشود محرم راز
۲
یا که بیهوده مران نام محبت به زبان
یا چو پروانه بسوز از غم و با درد بساز
۳
مگذارید قدم بیهده در وادی عشق
کاندر این مرحله بسیار نشیب است و فراز
۴
آنقدر حلقه زنم بر در میخانه عشق
تا کند صاحب میخانه به رویم در باز
۵
دم غنیمت بود ای دوست در این دم زیرا
آنچه از عمر ز کف رفت دگر ناید باز
۶
هرکه شد معتکف اندر حرم کعبه دل
حاش لله که شود معتکف کوی مجاز
۷
بهتر از جنت و حور است همانا وحدت
وصل دلدار و لب جوی و می و نغمه ساز
تصاویر و صوت


نظرات