وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

شمارهٔ ۴۱

۱

آنکه ناید به دلش رحم ز بیماری دل

کی به یاد آیدش از حال گرفتاری دل

۲

بس که دل بر سر دل ریخته‌ای دل به رهش

که تو را نیست دگر راه ز بسیاری دل

۳

غیر عناب لب و نار رخ و سیب زنخ

نکند هیچ علاج دل و بیماری دل

۴

دل ز بیداد تو خون گشت و به دل عرضه نکرد

آن جفای تو و آن رحم و وفاداری دل

۵

دیده را زآن سبب ای دوست به جان دارم دوست

بود آیا که شب هجر کند یاری دل

۶

دل ندیدم مگر اندر سر زلفین نگار

رو به هرجا که نمودم ز طلبکاری دل

۷

وحدتا بس که کند مویه و زاری دل زار

مردمان را همه زار است دل از زاری دل

تصاویر و صوت

گنجینة الاسرار عمان سامانی و غزلیات وحدت کرمانشاهی به کوشش محمدعلی مجاهدی (پروانه) - عمان سامانی, وحدت کرمانشاهی - تصویر ۲۸۳
دیوان وحدت کرمانشاهی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمانشاهی - تصویر ۷۳

نظرات