وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

شمارهٔ ۴۷

۱

دی مغبچه‌ای گفت که ما مظهر یاریم

سر تا به قدم آینهٔ روی نگاریم

۲

ما نقطه پرگار وجودیم ولیکن

گاهی به میان اندر و گاهی به کناریم

۳

ما سرّ انالحق به جهان فاش نمودیم

منصورصفت رقص‌کنان بر سر داریم

۴

ما بار به سر منزل مقصود رساندیم

ای خواجه دگر اشتر بگسسته مهاریم

۵

در هیچ قطاری دگر ای قافله‌سالار

ما را نتوان یافت که بیرون ز قطاریم

۶

تا باد به هم بر زند آن زلف پریشان

آشفته و سرگشته و بی‌صبر و قراریم

۷

تا در چمن‌ِ حسن‌، گل‌ِ روی تو بشکفت

شوریده و شیدا و پریشان چو هَزاریم

۸

چون در نظر دوست عزیزیم‌، غمی نیست

هرچند که در چشم خلایق همه خواریم

۹

وحدت‌صفت از نشئهٔ صهبای محبت

مستیم ولی بی‌خبر از رنج خماریم

تصاویر و صوت

دیوان وحدت کرمانشاهی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمانشاهی - تصویر ۷۸

نظرات