
وحدت کرمانشاهی
شمارهٔ ۵۶
۱
یار اگر با ما ز راه لطف بنشیند دمی
در جوارش در شود شادان که دارد همدمی
۲
همچو غمگینی که بهر خویش خواهد غمگسار
دل ز هجر یار مجروح است و جوید مرهمی
۳
اهل رازی کو که با او باز گویم راز دل
میروم هر دم به سویی تا بجویم محرمی
۴
شانهام خم گشت زیر بار غمها باز هم
هر دم از هر سوی آید روی غمهایم غمی
۵
آتش دل را نشاند قطره اشکی بلی
گل شود شاداب و خندان در چمن از شبنمی
۶
بر کشد از دل خروش از موج اشکم وحدتا
گر کسی دیدهست امواجی خروشان از یمی
نظرات