
وحیدالزمان قزوینی
بخش ۱۰ - صفت جوهری
۱
گوهر دارد چو دیده دُر بار
با جوهریان بُوَد مرا کار
۲
گردید ز شرم لعل ایشان
یاقوت هزار رنگ در کان
۳
مرجان بر آن لبان پر شور
باشد چو چراغ روز بی نور
۴
ازخجلت آن دهان و دندان
شد درّ و صدف چو لعل و مرجان
۵
از دیدنشان چو اهل وسواس
شد سخت قمار، باخت الماس
۶
از بس که فروغ شان زیاد است
پیوسته متاع شان کساد است
۷
خورشید نگشته مشتری یاب
در حالت بیع کرم شب تاب
۸
حیرت زده راست اشک خون بار
چون عین الهّر به دین زنّار
نظرات