
وحیدالزمان قزوینی
بخش ۱۴ - صفت کبابی
۱
دایم ز نظاره ی کبابی
دارد دل زارم این خرابی
۲
یار از دل زار پر حسابست
اوراق کباب ازین کتابست
۳
اشکم به شب سیاه هجران
چون اشک کباب دارد افغان
۴
تا کی گردد دل ستم کش
از غم چو کباب تر در آتش
۵
دارد خَلِش از جدایی او
چون سیخ کباب بر تنم مو
۶
هر لاله که در بساط راغست
از رشک شدن سنگ داغست
نظرات