
وحیدالزمان قزوینی
بخش ۳ - صفت نعل بندان
۱
آن سخت دلان که خود پسندند
بیجاده لبان نعل بندند
۲
از روی چو آفتاب ایشان
هر نعل چو ماه گشته تابان
۳
وز پرتو آن رخ گذاره
هر مه را، چشم پر ستاره
۴
عاشق ز جمال شان مشوش
نعلش ز فروغ شان در آتش
۵
گشته ز فروغ روی ایشان
هر میخ فتیله ی فروزان
۶
پروانه زده زبیمِ تو، بیخ
گاهی بر نعل و گاه بر میخ
۷
چکّش به دکّان ز واله هان است
انگشت ز دسته در دهان است
نظرات