وحیدالزمان قزوینی

وحیدالزمان قزوینی

بخش ۳۱ - صفت شمشیرگر

۱

سیّاف که خنده اش چو قند است

چون تیغ، نگاه او کُشنده است

۲

آن آهوی چین چو ناخن شیر

در کف دارد همیشه شمشیر

۳

بر شمشیرش غریب و بومی

مالند جبین چو سنگ رومی

۴

چون تیغِ ز جوهر است دشوار

از دام، رهاییِ گرفتار

۵

ما را شده استخوان ازین دام

شمشیر چو ماهیان در اندام

۶

از ابروی آن نگار فتّان

افتاده گذاره تیر مژگان

۷

این تیغ که هم چو ذوالفقار است

در دیده چو تیغ رخنه دار است

۸

بر صفحه ی او نوشته تقدیر

با خط غبار، شکل شمشیر

تصاویر و صوت

نظرات