
وحیدالزمان قزوینی
بخش ۴ - صفت بزّازان
۱
بزّازانش حریر خویند
ماننده ی نافه مُشک بویند
۲
از حسن، جمالشان بهار است
دکّان ز متاع، لاله زار است
۳
بنموده به چشم شوق بلبل
هر تَنگِ متاع، غنچه ی گل
۴
بر روی هم آن متاع الوان
چون قوس قزح عیان ز دکّان
۵
تیر گز شان کمان ندیده
صد بیدل را به خون کشیده
۶
از ما چو نسیه دل خریدند
خط ها بر گزه از آن کشیدند
۷
انگشت گزیده از فسوس است
یا مفرده ی حساب بوس است
نظرات