
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۱۲
۱
خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد
ورنه ز دست تست مرا سد هزار داد
۲
شد یارِ غیر و داد قرار جفا به ما
یاران نمیتوان به خود اینها قرار داد
۳
رفت وز دست اهل تظلم عنان کشید
داد از عنان کشیدن آن شهسوار داد
۴
آن ترک ظلم پیشه دگر میرود که باز
از خلق برخاست بر سر هر رهگذار داد
۵
وحشی تو ظلم دیده و آن ترک تند خوست
ترسم که سر زند ز تو بیاختیار داد
تصاویر و صوت

نظرات