
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۱۸
۱
دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد
زبان کز شکوهام پر زهر بود اکنون شکر دارد
۲
دگر راهِ کدامین کاروانِ صبر خواهد زد
که چشمش صد نگهبان در کمینگاهِ نظر دارد
۳
به یک صحبت که با او داشت دل کز من بحل بادا
دگر نامد ز من یادش بلی صحبت اثر دارد
۴
دعاهای سحر گویند میدارد اثر آری
اثر میدارد اما کی شبِ عاشق سحر دارد
۵
ز هر کس بیشتر مهرِ تو دارم وین دلیلم بس
که هر کس را فزونتر مهر حسرت بیشتر دارد
۶
عجب نبود ز وحشی گریههای تلخِ ناکامی
که زهرآلوده پیکانهای حسرت بر جگر دارد
تصاویر و صوت

نظرات
ایلیا محمدی