
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۳۶
۱
به راز عشق زبان در میان نمیباشد
زبان ببند که آنجا بیان نمیباشد
۲
میان عاشق و معشوق یک کرشمه بس است
بیان حال به کام و زبان نمیباشد
۳
دل رمیدهٔ من زخم دار صید گهیست
که زخم صید به تیر و کمان نمیباشد
۴
از آن روایی بازار کم عیارانست
که در میان محک امتحان نمیباشد
۵
اگر به من نشوی مهربان درین غرضیست
کسی به خلق تو نامهربان نمیباشد
۶
به عالمی که منم منتهای غصه مپرس
که قطع مدت و طی زمان نمیباشد
۷
زبان به کام مکش وحشی از فسانهٔ عشق
بگو که خوشتر ازین داستان نمیباشد
نظرات
محمد امین