
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۴۱
۱
مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود
داشت گلبانگی و مشعوف گلستانی بود
۲
دیده کز نعمت دیدار نبودش سپری
مگسی بود که مهمان سرخوانی بود
۳
دست امید که یک بار نقابی نکشید
بود دور از سر و نزدیک به دامانی بود
۴
آنکه از تشنگیش بود گذر بر ظلمات
تف نشان جگرش چشمهٔ حیوانی بود
۵
ریشه تفسیدهٔ گیاهی ز لب کوثر رست
که ز ابرش هوس قطرهٔ بارانی بود
۶
خویش را ساخته آماده سد شعله خسی
گرم همصحبتی آتش سوزانی بود
۷
بود وحشی که ز رخسار تو شد قافیه سنج
یا نواساز گلی مرغ خوش الحانی بود
تصاویر و صوت

نظرات
محمد