
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۵۳
۱
مرا وصلی نمیباید من و هجر و ملال خود
صلا زن هر که را خواهی تو دانی و وصال خود
۲
نخواهد بود حال هیچ عاشق همچو حال من
تو گر خود را گذاری با تقاضای جمال خود
۳
ز من شرمندهای از بسکه کردی جور میدانم
ز پرکاری زمن پنهان نمایی انفعال خود
۴
زبان خوبست اما بیزبانی چون زبان من
که گردد لال هر گه شرح باید کرد حال خود
۵
کدام از من بهند این پاک دامان عاشقان تو
قراری داده خواهی بود ما را در خیال خود
۶
چه یاری خوب پیدا کرد نزدیکست کز غصه
به دست خود کنم این چشم و سازم پایمال خود
۷
نمیگفتم مشو پروانهٔ شمع رخش وحشی
چو نشنیدی نصیحت این زمان میسوز بال خود
تصاویر و صوت


نظرات
یاسر