
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۵۴
۱
نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد
نیاز بلهوس همچون نماز بیوضو باشد
۲
ز مستی آنکه میگوید اناالحق کی خبر دارد
که کرسی زیر پا، یا ریسمانش در گلو باشد
۳
نهم در پای جان بندی که تا جاوید نگریزد
از آن کاکل که من دانم گرم یک تار مو باشد
۴
به خون غلتیدم از عشق تو، سد چون من نگرداند
به یک پیمانه آن ساقی کش این میدر سبو باشد
۵
نه صلحت باعثیدارد نه خشمت موجبی ، یارب
چه خواند این طبیعت را کسی وین خو چه خو باشد
۶
بدین بی مهری ظاهر مشو نومید ازو وحشی
چه میدانی توشاید در ته خاطر نکو باشد
نظرات
کرشمه