وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۱۵۸

۱

خرم دل آن کس که ز بستان تو آید

گل در بغل از گشت گلستان تو آید

۲

ما با لب تفسیده ره بادیه رفتیم

خوش آنکه ز سرچشمهٔ حیوان تو آید

۳

خوش می‌گذری غنچه گشای چمن کیست

این باد که از جنبش دامان تو آید

۴

بر مائدهٔ خلد خورانم همه خونم

رشک مگسی کان ز سر خوان تو آید

۵

گو ماتم خود دار و به نظاره قدم نه

آنکس که به راه سر میدان تو آید

۶

سر لشکر هر فتنه که آید پی جانی

تازان ز ره عرصهٔ جولان تو آید

۷

وحشی مرض عشق کشد چاره گران را

بیچاره طبیبی که به درمان تو آید

تصاویر و صوت

دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۱۰۰
دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۱۹۸
دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۷۹
دیوان کامل شمس الدین محمد وحشی بافقی به کوشش ایرج افشار - وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی - تصویر ۱۲۳

نظرات

user_image
پیچک
۱۳۹۲/۰۵/۰۸ - ۱۳:۰۰:۵۲
تفسیده یعنی گداخته ولی لب تفسیده یعنی لب خشکیده و ترکیده