
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۶۴
۱
این دل که دوستی به تو خون خواره میکند
خصمی به خود نه ، با من بیچاره میکند
۲
بد خوییت به آخر دیدن گذاشته است
حالا نظر به خوبی رخساره میکند
۳
این صید بی ملاحظه غافل از کمند
گردن دراز کرده چه نظاره میکند
۴
این شیشهٔ ظریف که صد جا شکسته بیش
این اختلاط چیست که با خاره میکند
۵
فردا نمایمش که سوی جیب جان رود
وحشی که جیب عاریتی پاره میکند
تصاویر و صوت

نظرات