
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۷۲
۱
خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من باشد
به هر جا پا نهم از بیخودی غوغای من باشد
۲
خوش آن عشقی که در کوی جنونم خسروی بخشد
جهان پر لشکر از اشک جهان پیمای من باشد
۳
هوس دارم دگر در عشق آن شب زندهداری ها
که در هر گوشهای افسانهٔ سودای من باشد
۴
خوش آن کز خار خار داغ عشق لاله رخساری
جهانی لاله زار چشم خون پالای من باشد
۵
مرا دیوانه سازد این هوس وحشی که از یاری
مهی را گوش بر افسانهٔ شبهای من باشد
تصاویر و صوت



نظرات