
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۹۲
۱
میکشم زان تند خو گر صد تغافل میکند
دیگری باشد کجا چندین تحمل میکند
۲
میکند فریاد بلبل از کمال شوق باد
غنچه گویا خندهای در کار بلبل میکند
۳
بر رخ چون زر سرشک همچو سیمم دید و گفت
این گدا را بین که اظهار تجمل میکند
۴
زلف او دل برد و کاکل در پی جانست وای
کانچه با جانم نکرد آن زلف، کاکل میکند
۵
میکند بی نوگلی خونابهٔ دل در کنار
در چمن وحشی چنین دامن پر از گل میکند
نظرات