وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۱۹۹

۱

ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید

که سازد این کلید و قفل این زندان که بگشاید

۲

به گلخن گر روم از رشک گلخن تاب در بندند

به روی ناکسی چون من در بستان که بگشاید

۳

چنین کز دیدن هر ناپسندم خون بجوش آمد

اگر نه سیل خون زور آورد مژگان که بگشاید

۴

جگر تا لب گره از غصه و سد عقده در خاطر

کجا ظاهر کنم وین عقدهٔ پنهان که بگشاید

۵

طلسم دوستی پرخوف و گنج وصل پردشمن

عجب گنجی‌ست اما تا طلسم آن که بگشاید

۶

مگو وحشی که بگشاید در امید ما آخر

خدا بگشاید این در، آخر ای نادان که بگشاید

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۲۱۴

نظرات