
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲
۱
کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را
نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را
۲
توام سررشته داری، گر پرم سوی تو معذورم
که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را
۳
من از کافرنهادیهای عشق ، این رشک میبینم
که با یعقوب هم خصمی بود جان زلیخا را
۴
به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشی
که استغنا زنی ، گر بینی اندر دام ، عنقا را
۵
اگر دانی چو مرغان در هوای دامگه داری
ز دام خود به صحرا افکنی، اول دل ما را
۶
نصیحت اینهمه در پرده ، با آن طور خودرایی
مگر وحشی نمیداند، زبان رمز و ایما را
تصاویر و صوت


نظرات
یاسین
آریا
سعید
میلاد
مفقودالاثر
Ali Eatesami
محمد د
سفید