وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۰

۱

ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را

دادم از خاکستر گلخن صفا آیینه را

۲

پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است

پر به ما منمای زاهد خرقهٔ پشمینه را

۳

گنج صبری بیش ازین در دل به قدر خویش بود

لشکر غم کرد غارت نقد این گنجینه را

۴

روز مردن درد دل بر خاک می‌سازم رقم

چون کنم کس نیست تا گویم غم دیرینه را

۵

گر به کشتن کین وحشی می‌رود از سینه‌ات

کرد خون خود بحل ، بردار تیغ کینه را

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۱۴۱

نظرات

user_image
حافظ قائمی
۱۴۰۱/۰۸/۱۴ - ۰۶:۰۲:۰۹
بحل (behel) : بخشیده؛ عفو شده؛ آمرزیده