وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۱۱

۱

کی اهل دل به کام خود از دوستان برند

تا کارشان به جان نرسد کی ز جان برند

۲

از ما برید یار به اندک حکایتی

چندان نبود این که ز هم دوستان برند

۳

شد گرم تا شنید ز ما سوز دل چو شمع

آه این چه حرف بود که ما را زبان برند

۴

آنکس که گشت باعث سوز فراق ما

یارب سرش به مجلس او شمعسان برند

۵

وحشی مبر به تیغ ز جانان که اهل دل

از هم نمی‌برند اگر از جهان برند

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۱۴
دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۹۹

نظرات