
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۲۳
۱
دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر
که دلم بهانه جو شد من ازو بهانه جوتر
۲
گله گر کنم ز خویت به جز اینقدر نباشد
که شوند اگر تو خواهی قدری ازین نکوتر
۳
همه رنگ حیله بینم پس پردهٔ فریبت
برو ای دو رو که هستی ز گل دورو دوروتر
۴
تو نه مرغ این شکاری پی صید دیگری رو
که عقاب دیگر آمد به شکار این کبوتر
۵
نه خوش آمده است وحشی تو غریب خوش ادایی
همه طرز تازه گویی، ز تو کیست تازه گوتر
نظرات
ساغر
محسن ، ۲
ساغر
پاسخگو بودید