وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۲۴

۱

آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر

زیر پای خود سر عجز گدای خود نگر

۲

این چه استغنا و ناز است ، این چه کبر و سرکشیست

حسبه‌لله به سوی مبتلای خود نگر

۳

چون خرامی غمزه را بنشان بر آن دنبال چشم

نیم کشته نازْ خلقی، بر قفای خود نگر

۴

این مَبین جانا که آسان پنجه صبرم شکست

زور بازوی غم مرد آزمای خود نگر

۵

باورت گر نیست از وحشی که می‌سوزد ز تو

چاک در جانش فکن داغ وفای خود نگر

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۴۵۶

نظرات