
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۲۹
۱
مست آن ترک به کاشانه من بود امروز
وه چه غوغا که نه در خانهٔ من بود امروز
۲
وای بر غیر اگر یک دو سه روزی ماند
با من این نوع که جانانهٔ من بود امروز
۳
بی لبت خون دلی بود که دورم میداد
می که در ساغر و پیمانهٔ من بود امروز
۴
بسکه شب قصهٔ دیوانگی از من سر زد
بر زبان همه افسانهٔ من بود امروز
۵
شرح ویرانگی جغد غم از وحشی پرس
زانکه یک لحظه به ویرانهٔ من بود امروز
تصاویر و صوت



نظرات
یکی بودم