وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۳۹

۱

تن اگر نبود ز نزدیکان چو شد گو دور باش

دیده در وصل است پا از بزم گو مهجور باش

۲

در نگاهی کان به هر ماهی کنی آنهم ز دور

سهل باشد گو عنایت گونه منظور باش

۳

یک نگاه لطف از چشم تو ما را می‌رسد

گو کسی کاین نیز نتواند که بیند کور باش

۴

بزم بدمستان عشق است این به حکمت باده نوش

ساقی مجلس شود هم مست و هم مخمور باش

۵

لطف با اغیار و کین با ما تفاوت از کجاست

با همه هر نوع می‌باشی به یک دستور باش

۶

سیل بی لطفی همین سر در بنای ما مده

خانهٔ ما یا همه ویرانه یا معمور باش

۷

کار ما و کار وحشی پیش تیغت چون یکیست

گو دلت بی رحم و بازوی ستم پر زور باش

تصاویر و صوت

دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۱۲۹
دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۷۳۶
دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۱۰۱

نظرات