وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۴۲

۱

کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش

گشتیم هیچکارهٔ ملک وجود خویش

۲

غماز در کمین گهرهای راز بود

قفلی زدیم بر در گفت و شنود خویش

۳

من بودم و نمودی و باقی خیال تو

رفتم که پرده‌ای بکشم بر نمود خویش

۴

یک وعده خواهم از تو که گردم در انتظار

حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش

۵

از چشم من به خود نگر و منع کن مرا

بی اختیار اگر نشوی در سجود خویش

۶

گو جان و سر برو، غرض ما رضای تست

حاشا که ما زیان تو خواهیم و سود خویش

۷

بزم نشاط یار کجا وین فغان زار

وحشی نوای مجلس غم کن سرود خویش

تصاویر و صوت

دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۱۳
دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۱۰۳
دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۴۳

نظرات

user_image
نگین شکروی
۱۳۸۸/۰۸/۲۲ - ۱۳:۰۶:۰۲
چندین سال قبل سنگ مرمر بزرگی راازمیان خاکسترهای گلخن یزد بیرون آوردند که این غزل زیبا برآن نقش شده بودوبنایی آنجا به یادگار این شاعر بزرگ ساخته شد