وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۵۴

۱

نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص

کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص

۲

کار دشوار است برمن ، وقت کار است ای اجل

سعی کن باشد که گردانی مرا آسان خلاص

۳

کشتی تابوت می‌خواهم که آب از سرگذشت

تا به آن کشتی کنم خود را ازین توفان خلاص

۴

چند نالم بردرش ای همنشین زارم بکش

کو رهد از درد سر ، من گردم از افغان خلاص

۵

بست وحشی با دل خرم ازین غمخانه رخت

چون گرفتاری که خود را یابد از زندان خلاص

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۱۰۶

نظرات