
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۶۰
۱
مستغنی است از همه عالم گدای عشق
ما و گدایی در دولتسرای عشق
۲
عشق و اساس عشق نهادند بر دوام
یعنی خلل پذیر نگردد بنای عشق
۳
آنها که نام آب بقا وضع کردهاند
گفتند نکتهای ز دوام و بقای عشق
۴
گو خاک تیره زر کن و سنگ سیاه سیم
آنکس که یافت آگهی از کیمیای عشق
۵
پروانه محو کرد در آتش وجود خویش
یعنی که اتحاد بود انتهای عشق
۶
اینرا کشد به وادی و آنرا برد به کوه
زینها بسیست تا چه بود اقتضای عشق
۷
وحشی هزار ساله ره از یار سوی یار
یک گام بیش نیست ولیکن به پای عشق
تصاویر و صوت

نظرات
کسرا
محمد
جاوید مدرس اول رافض