وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۶۱

۱

مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ

رو که ما را به تو من بعد نه صلح است و نه جنگ

۲

غمزه گو ناوک خود بیهده زن پس مفکن

که دل و جان دگر ساختم از آهن و سنگ

۳

عذرم این بس اگر از کوی تو رفتم که نماند

نام نیکی که توانم بدلش ساخت به ننگ

۴

بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد

که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ

۵

آه حسرت نه به آیینه وحشی آن کرد

که توان بردنش از صیقل ابروی تو زنگ

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
نگین شکروی
۱۳۸۸/۰۴/۲۸ - ۱۵:۰۹:۲۹
بادروروسپاس فراواندر مصراع دوم ازبیت سوم کلمه "بدنش"اشتباه تایپی بوده و بایدبا"بدلش" جایگزین شود
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.