وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۶۲

۱

تو زمن پرس قدر روز وصال

تشنه داند که چیست آب زلال

۲

ذوق آن جستن از قفس ناگاه

من شناسم نه مرغ فارغ بال

۳

می‌توان مرد بهر آن هجران

کش وصال تو باشد از دنبال

۴

این منم، این منم به خدمت تو

ای خوشم حال و ای خوشم احوال

۵

این تویی، این تویی برابر من

ای خوشم بخت و ای خوشم اقبال

۶

وحشی اسباب خوشدلی همه هست

ای دریغا دو جام مالامال

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۲۴۰

نظرات