
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۶۸
۱
سحر کجاست که فراش جلوهگاه توام
نشسته بر سر ره دیدهبان راه توام
۲
هنوز خفته چو بخت منند خلق که من
برون دویده ز شوق رخ چو ماه توام
۳
من آن گدای حریصم که صبح نیست هنوز
که ایستاده به دریوزه نگاه توام
۴
مرا تو اول شب راندهای به خواری ومن
سحر خود آمدهام باز و عذر خواه توام
۵
تو بیگناه کشی کن که ایستاده به عذر
به روز عرض جزا حایل گناه توام
۶
اگر به کشتن وحشی گواه میطلبی
مرا طلب به گواهی که من گواه توام
تصاویر و صوت

نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.