وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۷۱

۱

من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می‌کردم

اگر وحشی غزالی بود او را رام می‌کردم

۲

در این مدت اگر اوقات من صرف ملک می‌شد

به او در بزمگاه عیش می در جام می‌کردم

۳

رهم را منتهایی نیست زان رو دورم از مقصد

اگر می‌داشت پایانی منش یک گام می‌کردم

۴

به کنج این قفس افتاده عاجز من همان مرغم

که تعلیم خلاص بستگان دام می‌کردم

۵

به اندک صبر دیگر رفته بود این ناز بی‌موقع

غلط کردم چرا این صلح بی‌هنگام می‌کردم

۶

پیامی کرد کز شرمندگی مردم که گفت او را

شکایت گونه‌ای کز بخت نافرجام می‌کردم

۷

چه ننگ آمیز نامی بوده پیش یار این وحشی

بسی به بود ازین خود را اگر سگ نام می‌کردم

تصاویر و صوت

دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۱۴۱

نظرات

user_image
جواد
۱۳۹۵/۰۵/۱۲ - ۱۱:۱۰:۴۴
با سلام این غزل وحشی بافقی یکی دیگر از اشعار واسوخت او است که در آن به معشوق خود عتاب کرده و با گلایه با او سخن میگوید بر خلاف بسیاری از اشعار پیشین که فقط با ناز و نیاز نسبت به معشوق خود سخن میگوید بعضی از اساتید ادبیات به خاطر این لحن وحشی نسبت به معشوق او را نکوهش میکنند آن ها میگویند مقام معشوق آن قدر بالاست که هرگز نمیتوان با او از در قهر و گلایه سخن گفت .
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۳/۰۵ - ۰۳:۳۸:۲۶
این غزل شاهکار وحشی بافقیهانقدر این غزل از لحاظ محتوایی سنگین و پرمحتوا هستش که باید واسه فهم دقیق هر بیت این غزل حداقل یک سال وقت گذاشت...فوق العاده زیباست...