
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۷۳
۱
به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم
سگ وفای خود و بندهٔ محبت خویشم
۲
سزای خدمت شایسته است لطف چه منت
ز خدمتم خجل و حقگزار خدمت خویشم
۳
عنایت تو به پاداش صبردارم و طاقت
به شکر صبر خود و ذکر خیرطاقت خویشم
۴
پلنگ خوی غزالی که میرمد ز فرشته
چگونه ساختمش رام صید قدرت خویشم
۵
به کام شیر درون رفتن و به کام رسیدن
کراست زهره و یارا غلام جرأت خویشم
۶
چه خوش گزیدهامت از بساط حسن فروشان
نه عاشق تو که من عاشق بصیرت خویشم
۷
مرا رسد که چو وحشی چنین دلیر درآیم
که خوانده لطف تو در سایهٔ حمایت خویشم
تصاویر و صوت

نظرات