وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۷۴

۱

شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم

ناموس را یک سو نهم بنیاد رسوایی کنم

۲

چندی بکوشم در وفا کز من نپوشد راز خود

هم محرم مجلس شوم هم باده پیمایی کنم

۳

گر خواهیم در بند غم پای وفا در سلسله

کردم میان خاک و خون زنجیر فرسایی کنم

۴

تو خفته و من هر شبی در خلوت جان آرمت

دل را نگهبانی دهم خود را تماشایی کنم

۵

گفتم که خود رایی مکن گفت اینچنین باشد ولی

وحشی کجا شیدا شود گر ترک خود رایی کنم

تصاویر و صوت

نظرات